معنی علی عمرانی

لغت نامه دهخدا

علی عمرانی

علی عمرانی. [ع َ ی ِ ع ِ] (اِخ) ابن عمران. مکنی به ابوالحسن. ممدوح منوچهری دامغانی شاعر. رجوع به علی عمرانی (ابن محمد...) شود.

علی عمرانی. [ع َ ی ِ ع ِ] (اِخ) ابن محمدبن علی بن احمدبن مروان عمرانی خوارزمی. مکنی به ابوالحسن. ادیب و لغوی و مفسر بود و در حدود سال 560هَ. ق. درگذشت. او راست: 1- اشتقاق أسماء المواضعو البلدان. 2- شماریخ الدرر فی تفسیر الاَّی والسور. او را شعری نیز هست. (از معجم المؤلفین) صاحب معجم المؤلفین به مآخذ ذیل نیز اشاره کرده است: معجم الادباء یاقوت ج 15 ص 61. بغیه الوعاه سیوطی ص 350. روضات الجنات خوانساری ص 485. کشف الظنون حاجی خلیفه ص 102. هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 698. ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 120. و نیز رجوع به ابوالحسن عمرانی شود.

علی عمرانی. [ع َ ی ِ ع ِ] (اِخ) ابن احمد عمرانی موصلی. ریاضیدان و ستاره شناس. متوفی درحدود سال 344 هَ.ق. او راست: 1- شرح کتاب الجبر و المقابله ٔ ابی کامل شجاع بن اسلم حاسب مصری. 2- کتاب الاختیارات. و تعدادی دیگر از کتب در نجوم. (از معجم المؤلفین بنقل از الفهرست ابن الندیم ج 1 ص 283 و تاریخ الحکماء قفطی ص 233 و تراث العرب العلمی ص 222).

علی عمرانی. [ع َ ی ِ ع ِ] (اِخ) ابن محمد عمرانی (یا علی بن عمران). مکنی به ابوالحسن. ممدوح منوچهری دامغانی شاعر. وی از خاندان عمرانی و از اصحاب انوشیروان پسر فلک المعالی بود. هنگامی که سلطان مسعود برای تصرف تاج و تخت از اصفهان و ری به خراسان و غزنین رفت و علاءالدوله بار دیگر متصرفات خود را پس گرفت مسعود لشکری از خراسان بدین نواحی فرستاد و لشکر دیگری نیز با این سپاه یار شد که علی بن عمران در آن بود. این هر دو لشکر ری را از علاءالدوله باز پس گرفتند. علاءالدوله درگیرودار معرکه زخم برداشت و گریخت. در سال 423 هَ.ق. علی بن عمران و تاش فراش برای دنبال کردن علاءالدوله به همدان رفتند، علاءالدوله بجانب اصفهان رفت و علی بن عمران نیز به تعقیب وی روان شد. ولی علاءالدوله فرصتی یافت و بار دیگر به همدان بازگشت. علی بن عمران ناچار به همدان بازگردید ولی در راه از علاءالدوله شکست خورد و فرار کرد و پیش تاش آمد و باتفاق یکدیگر بار دیگر علاءالدوله را متواری ساختند. (دیوان منوچهری دامغانی چ دبیرسیاقی چ 2 ص 116 و 329):
شنیدم که موسی عمران ز اول
به پیغمبری اوفتاد از شبانی
بعمدا علی بن عمران به آخر
رسد زین ریاست به صاحبقرانی.
منوچهری.


عمرانی

عمرانی. [ع ِ] (اِخ) علی بن احمد عمرانی موصلی. ریاضی دان و ستاره شناس قرن چهارم هجری. رجوع به علی عمرانی (ابن احمد...) شود.

عمرانی. [ع ِ] (اِخ) علی بن محمد عمرانی سرخسی، مکنی به ابوالحسن. ممدوح منوچهری دامغانی شاعر. رجوع به علی عمرانی (ابن محمد عمرانی) شود.

عمرانی. [ع ِ] (اِخ) علی بن محمدبن علی بن احمدبن مروان عمرانی خوارزمی، مکنی به ابوالحسن. ادیب و لغوی و مفسر قرن ششم هجری. رجوع به علی عمرانی (ابن محمدبن...) شود.

عمرانی. [ع ِ] (ص نسبی) نسبت است به یکی از خاندانهای بزرگ سرخس که از قدیم ریاست داشتند. و از جمله ٔ آنان ابوالحسن علی بن محمد عمرانی و ابوبکر محمدبن قاسم بن عمران عمرانی بوده اند. (از اللباب فی تهذیب الانساب). رجوع به علی عمرانی (ابن محمد...) و عمرانی (محمدبن قاسم...) شود. نام این خاندان را گاهی «عمرانیان » به لفظ جمع بکار برده اند. رجوع به عمرانیان شود.

عمرانی. [ع ِ] (ص نسبی) نسبت است به عمرانیه که ناحیه ای است از اعمال موصل. و قاضی ابومنصور عمرانی بدانجا منسوب است. (از اللباب فی تهذیب الانساب). رجوع به عمرانی (قاضی ابومنصور...) شود.

عمرانی.[ع ِ] (اِخ) عبدالنوربن محمدبن احمد شریف عمرانی فاسی. فقیه و اصولی و متکلم قرن هشتم هجری است که بسال 685 هَ.ق. متولد شد، ولی سال درگذشت او پیدا نیست. او راست: تقیید علی المدونه. و نیز فتواهایی دارد. (از معجم المؤلفین از نیل الابتهاج تنبکتی ص 187).

عمرانی. [ع ِ] (اِخ) یکی از القاب امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) است بمناسبت نام ابوطالب که «عمران » میباشد. رجوع به ابوطالب (ابن عبدالمطلب بن...) شود.

حل جدول

علی عمرانی

از بازیگران سریال سال‌های ابری

از بازیگران فیلم آرایش غلیظ

فرهنگ عمید

عمرانی

مربوط به عمران: عملیات عمرانی،

فرهنگ فارسی هوشیار

عمرانی

آبادانی (صفت) منسوب به عمران: امور عمرانی کشور.

معادل ابجد

علی عمرانی

481

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری